سلااام نکته ( بچهها این قسمت خیلییییی خیالی هست ) دیدم سارا اومد طرفم گفت (✯ᴗ✯)
بی تی اس ماها رو به به رستوران دعوت کرده گفتم واقعا
گفت تو رو نه من و کاترین
من گفتم یعنی چی یعنی میخواین دوستتون ول کنین 😤
گفت ببخشید ا.م گفتم ببخشید نه ولی ما باهم دوستیم 😔
گفت ولی ما میخواهیم شام بخوریم اگه بخوای برات میارم 🙂
گفتم نه من میخوام اتاق بگیرم گفتم ما که اتاق داریم گفتم من نمیخوام دیگه
پیش شماها باشم دوستایی که بخواطر طرفدار دوستشون ول میکنن و نمیخوام پیش اون پسرها باشم تو یه هتل 🏨 من میرم وسایلم جمع کردم رفتم از زبان بی تی اس ( من : اخ جووووون سارا: ارههههه ا.م : نهههههه ) رفتیم به سارا و کاترین بگیم که بریم که یهو صدای داد اون دختره ا.م شنیدم ( بچهها خیلی سخته بگم ا.م پس اسم خودم میگم ولی شما فکر کنین خودتون اگه میخواین نکنین ) شوگا : عجب صدا بدی داره 😓😓 ( شوگا جان صدا به این خوبی 😶😶) دیدم از اونجا با گریه رفت 😓 جیمین گفت چقدر این دختره گریه میکنه 😶😶 همینجوری که تو بارون پیاده بودم پشت سرم نگاه کردم سارا کاترین من نگاه میکردن ( بچه اسم من ماریا تو این داستان ) که یهو