که یهو چشم به رستوران افتاد
تصمیم گرفتم با دوستم یکی دیگه برم
از زبان بی تی اس : بعد رفتن اون دختره وارد اتاق شدیم، بعد رفتیم رستوران
جیمین گفت چقدر گشنم کوکی زد بهش گفت ساکت 😅😅
وارد رستوران شدیم 😍😍 خوشگل بود اونجا و با کلاس
از زبان ماریا با خودم : رفتم خونه دوستم اسمش ادرینا بود یه لباس قشنگ پوشیدیم رفتیم ❤
( بزار بگم چجور لباسی ماریا : یکی خودت توصیف منه نخوای مارو توصیف کنی 😂😂) ( ساکت بشین 😂) لباس ادرینا